2777
2789
عنوان

بدترین گندی که بچگی یا نوجوونی زدین چی بوده؟🤭🤦🏼‍♀️

| مشاهده متن کامل بحث + 1006 بازدید | 53 پست
فرش فامیلمون رو باذغال سوزوندم😑

من چه تو همه زمینه ها یه تجربه ایی دارم

در دوران جوونی من سیگار کشیدن خانوما کلاس محسوب میشد اون موقعها کافی شاپ رفتن وسیگار کشیدن خیلی کار با کلاسی بود خلاصه خواهر مام با دوستامون رفتیم کافی شاپ اون موقع کاپیتان بلک خیلی روبورس بود بعد سیگار اِسِ هم تازه اومده بود( سال 79) اونم خیلی کلاس داشت دهه شصتیهای هم سن من میدونن چی میگم 

رفتیم کافی شاپ به سیگار کشیدن حالا منم اصلا بلد نبودم وهی سرفه ام نیگرفت( مرده شور همجی کلاسی را ببرند ) مثلا اِفِ هم میومدیم وخاکستر سبگار را دیر تکون میدادیم چشت روز بد نبینه یه تکه از خاکستر سیگار ریخت روشالم هول کردم اومد خاکستر را پاک کنم سیگار از دستم افتاد رو مانتوم ویه تکه سوخت

خلاصه مونده بودم چجور برگردم خونه

دوستم مامانش شهرستان بود و کسی خونشون نبود مانتوهامون عوض کردیم رفتم خ.نه به مامانم الکی گفتم اون از مانتوم خوشس اومده قرضش دادم بهش

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من چه تو همه زمینه ها یه تجربه ایی دارم در دوران جوونی من سیگار کشیدن خانوما کلاس محسوب میشد اون مو ...

ووووااایییی😁😁😂😂😂😂🤯🤯🤯

می‌بینم آن شکفتن شادی را...
چرا با دو نفر همزمان دوست بودی؟مگه اولیو دوست نداشتی؟ چند سالت بوده

۱۵ سالم بود یکیو عاشقانه دوسش داشتم گندش دراومد یه مدت باهاش قط رابطه کردم واس لج اون بایکی دبگ دوس شدم اونم زیادنتونسم تحمل کنم کلا دوهفته اینا بعدکات کردم

خاله ها میشه واس سلامتی نی نی تودلیم اینک وزن قدش خوب نرمال باشه صوات بفرسین  
الان فک میکنم میبینم چ جراعتی داشتما خاک توسرم بایه پسره دوس بودم میاوردمش راه پله مون باهاش حرف میز ...

ببین من شماره اتاقمو داده بودم به پسرا خنگ بودم نمیدونم چرا هر کی میگفت سلام شماره بده بیشتر باهم حرف بزنیم میدادم بهش

تلفن اتاقم از این بیسیمهابود وخراب شده بود دکمه انسرِش مجبور بودیم یکی زنگ میزنه بزنم رو اسپیکر بابام که خونه نبود در اتاق را میبستم وبه طرف میگفتم آروم حرف بزن

اونشب نمیدونم کدوم خنگی بود ورداشته بودبااینکه بهشون گفته بودم نه به بعد زنگ نزنید دقیق ساعت 9:30 که بابام از سر کار رسیده بود خونه زنگ زد بابامم بدش میومد موقع حرف زدن با تل در اتاقو ببندم مجبور سدم همونجور جواب بدم 1%فکر نمیکردم پسر باشه چون قبلا میگفتم حتما بعد 9 زنگ نزنید

از خدا بیخبر زنگ زد همون که گوشی ورداشتم گفت سلام جیگر چطوری یعنی درجا گفتم آقا اشتباه گرفتید لطفا مزاحم نشید بعدم گوشیو کوبوندم

چشای بابام👀 من😵مامانم😐

ببین من شماره اتاقمو داده بودم به پسرا خنگ بودم نمیدونم چرا هر کی میگفت سلام شماره بده بیشتر باهم حر ...

خخخخخخ ولی منم اوسگول بودم یه درصد ب ذهنم خطور نمیکرد اگ بابام یا داداشم بیادراه پله منو بااون پسره ببین چی میشه😖

خاله ها میشه واس سلامتی نی نی تودلیم اینک وزن قدش خوب نرمال باشه صوات بفرسین  
وای زمان ما مثل الان نبود ابرو برداشتن عیب بود برا دختر همه یواشکی یکمی زیرشو تمیز میکردن خلاصه منم ...

توچرا ابروهات زیادشده 😂😂😂😂😂😂

عشق همانندعینک سبزی است که باآن کاه را یونجه میبینی😐
ببین من شماره اتاقمو داده بودم به پسرا خنگ بودم نمیدونم چرا هر کی میگفت سلام شماره بده بیشتر باهم حر ...

😂😂😂😂عالیییی

می‌بینم آن شکفتن شادی را...

من کلاس پنجم بودم تمام عکسها و  آلبوم عکس خانوادگی رو بردم مدرسه  نشون دوستام دادم  نگو بین اون دوستان  یکی رفت به مدیر گفت خیلی  عوضی بود بعد مدیر اومد آلبوم رو ازم گرفت گفت  فردا بگو مامانت بیاد مدرسه فکر کردم مامانم میکشتم اینقدر گریه کردم تو مدرسه که نگو 

  


خواستم موهامو چتری بزنم  دستم رفت بالاتر😕 یعنی خیییلی بالاتر جلوی موهام دوسانت شده بود

یه خاطره دیگه

دوستم ورداشته بود آب اکسیژنه را با آب وشامپو موهاشو شسته بود رنگ موش یک درجه روشن شده بود ببین در نظر بگیر من دهه شصتی ام وزمان ما ابروهامونم یواشکی ودوسه ماه یه هط برمیداشتیم وجرات نمیکردیم بریم آرایشگاه یک دفعه یه مدل برداریم

خلاصه تصمیم گرفتم منم موهامو یه درجه کوچولو روشن کنم ( مشکل اینجا بود که اندازه هارو نپرسیده بودم) یه قوطی شامپوی نصفه رو ورداشتم توش 1 دونه اکسیدان ریختم و یکمی هم آب هی میر یختم رو موهام هی میشستم تاالی آخر بالای ده دوازده دست موهاموشامپوزدم اومدم بیرون از حموم خالم فقط نگام میکردمامانم دهنش دومتر باز

خلاصه خالم گفت چرا خودتو این ریختی کردی گفتم مگه چمه گفت هویج خودتو تو آینه نگاه کردی

موهام نارنجی شده بود

خلاصه که برای جلوگی ی از بریدن سرم توسط بابام خودشون محترمانه موهامو پر کلاغی کردن مامانم گفت هرکی ازت پرسید میگی حنا هندی زدم پرپشت شه

یعنی منو میگی تا دوسال نمیذاشتم ریشه موهام پیدا شه مامانم هم میگفت زیر بار نمیرفتم بیچاره جلو بابام هم نمیتونست چیزی بهم بگه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز