2777
2789
عنوان

بدترین گندی که بچگی یا نوجوونی زدین چی بوده؟🤭🤦🏼‍♀️

| مشاهده متن کامل بحث + 1006 بازدید | 53 پست

اون موقع هی با تل خونه زنگ میزدم به موبایل دوس پسرام وای قبض تلفن اومد نجومی بابام کلا هنگ بود 

رفتن پرینت گرفتن بله همش موبایل بود تازه بابام به دوتاشم زنگ زده بود شانسی یکیش دوست کلاس کنکورم از آب در اومد که خودش حموم بود و مامانش گفته بود که بعله دخترم با دخترتون دوسته

یکیش هم معلم خصوصی ریاضیم بود که زنگ زده بودم ازش بپرسم تا کدوم ثفحه تمرین حل کنم 

خلاصه برادرم که 4 سال ازم کوچیکترِ گردن گرفت اون به دوستاش زنگیده

یعنی خدایا ممنونم آبرومو نبردی

اینم بگما اون موقع 17 سالم بود فکر میکردم هرکی شماره میده باید زنگ بزنم حالشو بپرسم😁

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

رفته بودیم عروسی دخترخاله شوهرم چشتون روز بد نبینه موقع رقصیدن ابجیش اومدن اسفند گرف خاهر شوهرم دستشو گرف رو اسفند بعدش ابجیش همونجا داش بمن نگا میکرد منم فک کردم باید دوستمو بگیرم روش نگیرم بده گرفتم داشتم دستمو میاوردم واس رقصیدن اقدام کن دسته خورد گوشه ظرف اسفند اسفند با ذغالاش ریخت رو زمین فک کنین تو عروسی همه زنایه اونطرف متفرق شدن ی زنه ک ذغال رو چادرش ریخته بود با نشونه گیری خوب اونه انداخت رو فرشش منم تو افق محو بدم از خجالت😂😂😂😂😂😅😅😅😅😅😅😁😁😁😁کم مونده بود مراسم عروسیو ب ختم تبدیل کنم

عزیزا برام دعا کنین باردار باشم😔❤

گندکه زیاد داشتم تا دلت بخوااااااد😁

یه سری ازجلوی موهام خوشم نمیومد ورداشتم ازته با قیچی زدم فک میکردم دیگه رشد نمیکنه قیافم خیلی ضایع شده بود😂

چن ماه پیش شوهرم آدامسشو گذاشته بود رو بشقاب منم عصبی که چرا گذاشتی اونجا ورداشتم چسبوندم پس کلش😂😂😂بعدا فمیدم چه گندی زدم حالا بیاودرستش کن آخرسر قیچیش کردم 

شوهرم هاج و واج مونده بود میگف باچه عقلی این کارو کردی😂😂😂😂😐😐😐

میگمــــــا .....طرف همچیـــن خودش ومیگیــره انگار ترکـــــــــــــــــه😍😁یاشاسین تورک یاشاسین ایران😍👍
یه بار بابام از بانک برگشت عجله داشت دوباره برگرده کل حقوق و عیدی رو داد دست من تراول بود منم داشتم ...

از خونه پرتت نکردن بیرون🤭🤣🤣😂

می‌بینم آن شکفتن شادی را...
رفته بودیم عروسی دخترخاله شوهرم چشتون روز بد نبینه موقع رقصیدن ابجیش اومدن اسفند گرف خاهر شوهرم دستش ...

غلط املایی دوستمو.دستمه 

فرشش.ظرفش

عزیزا برام دعا کنین باردار باشم😔❤
دوران بلوغ صورتم پرررمو بود چقدم ک رو مخم بود اومدم موهاپشیونیمو فقط با موبر زدم. چشمتون روز بد نب ...

وای زمان ما مثل الان نبود ابرو برداشتن عیب بود برا دختر همه یواشکی یکمی زیرشو تمیز میکردن

خلاصه منم اومدم تو حموم یه صفایی به ابذوهام بدم ورداشتم لنگه به لنگش کردم افتضاح طوریکی مجبور بودم با مداد ابرو توشو پرکنم 

مامانم از بیرون اومد بکمی چپ چپ نگام کرد گفت تو چرا ابروهات زیاد شده؟؟؟؟😧😧😧

بدترین کارم این بود ک با تلفن خونه زنگ میزدم دوس پسرم😐خاک تو سر بچه ننش کنم😂

از الان دلم واسه پسرم میسوزه😢پس فردا میخوام برم مدرسه دنبالش همکلاسیاش میگن اووووف چه مامان جیگری...بچم اعصابش خورد میشه خو😌
اون موقع هی با تل خونه زنگ میزدم به موبایل دوس پسرام وای قبض تلفن اومد نجومی بابام کلا هنگ بود  ...

عجب شانسی داشتی ها😂😂😂خدا بهت رحم کرده

می‌بینم آن شکفتن شادی را...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز