من و شوهرم درمورد قرص ترامادول دعوا کردیم گفتم چرا میخوری و گفت هنوز تو منو نشناختی . (قرص ترامادولو همیشه قبل نزدیکی برای دیر انزالی میخورد) منم گفتم های فلان میرم خونه ی بابام و ولت میکنما و این حرفا . بعد اون اعصابش خورد شد (شوهرم بنا به دلایلی روزه نمیگیره) رفت سر یخچال ظرف ماکارانی که از دیشب مونده بودو انداخت زمین گفت ساعت یک و نیمه باید غذای سرد بخوریم . منم حرصم گرفت رفتم لباسامو پوشیدم گفتم منو بزار خونه داداشمینا گفت مطمینی منم گفتم اره ساعت دو بود که گذاشت خونه داداشمینا موقع از ماشین پیاده شدنی گفت خودت گند زدی به زندگی خودت و رفت بعد منم بعد یه ساعت برگشتم خونه خودمون ،خونه نیس و بهش زنگ میزنم گوشیش خاموشه . نمیدونم چرا برگشتم اما نگرانشم میترسم بلایی سر خودش بیاره حالم بده . هم خودم رفتم خودمم بعد یه ساعت برگشتم . نمیدونم کجاست نگرانشم
شما که جرات نداری و خودتم نمیدونی چکار میکنی چرااا آنی تصمیم میگیری که بعدش پیگیرش باشی که کجاست ؟؟؟چقدرم خوب شما رو میشناسه میدونسته 1 ساعت بعد خونه ای و زنگم بهش میزنی ....بعدم ترامادول اعتیاد اوره و زودانزالی این حرفا بهانه هست
تو که میخواستی برگردی واسه چی رفتی؟ اصلا ترک منزل بدترین کاریه که یه زن میتونه بکنه. اونجا خونه ی توام هست. اگر خیلی عصبانی هستی اونو بنداز بیرون ولی هیچ وقت از خونه نرو
ببخشید چون خودم تجربشودارم میگم ...نگران نشو اگر نیخوای باهاش زندگی کنی که هیچی بمون اونم کارش که تموم شد گوشیش رو روشن میکنه ومیاد تازه طلبکارهم هست اما اگر نمیخوای زندگی کنی سریع برگرد خونه داداشت وبگو قرص مصرف میکنه