با شوهرم شنبه دعوا ک دیم دلم گرفته بود اونم رفت دوساعت و نیم بیرون خونه مادرش و آرایشگاه
قراربود بریم خرید و بیرون خلاصه شیش اومد خونه منم یه کم عصبی بودم اونم فحش مادر و پدر داد منم عصبی شدم جوابشو دادم
اومد دست و پامو محکم پیچوند و فشار داد که دستام رد خون مردگی تا الان روشون مونده یه عالمه زور گفتن و فحش و داد و بیداد که واسم تایم نگیر انقد وحشتناک شده بود هر چقد التماس میکردم و گریه که ولم کنه ولم نمیکرد و سرشو نزدیک گوشم آورده بود و داد میزد که پرده گوشم داشت پاره میشد یه صحنه های وحشتناکی بود اصلا موضوع در حد انقد عصبانیت و وحشی گری نبود فقط دلم میخاست برم بیرون
آخرش که ولم کرد تف انداخت روم و بازم فحش و فحش فحش