من ۵۰ روزه زایمان کردم مشغول بچه داریم تمام کار خانواده و بچه داری رو دوش منه خدا رو شکر میکنم که خدا برای دومین بار منو لایق مادر شدن دونست اما از شوهرم خیلی گله مندم تو هیچ کار بچه داری کمک نمیکنه هیچ نیش و کنایه هم میزنه میخواست یه وام بگیره باز ماشین بخره منم مخالفم با وجود اینکه خونه و ماشین داریم میخواد دوباره یه پراید بخره میگه تو نمی فهمی که تو این شرایط گرونی باید زرنگ بود
ما هر دو کارمندیم ولی هم خونه و هم ماشین به اسم خودشه حالا هم میخواد یه ماشین دیگه بگیره مطمانم هستم دوباره به اسم خودش می خره منم باید قسط وامش رو بدم هر چند میگه خودم قسط رو میدم ولی من میدونم که اینجوری آخر ماه پول کم میاره، و من باید بهش پول بدم هرچند اول ماهم یه مبلغی از حقوقم رو به حسابش می ریزم ولی میخواد با آوردن اون وام پول کم بیاره و اون مقداری رو هم که پس انداز کردم و به بهونه خرج خونه ازم بگیره
امروز صبح کلی حرف مفت زد میگه من هر کاری کنم باید یه مدت برنامه بچینم که تو رو راضی کنم گفتم اگه راست میگی وام بگیر دویست گرم طلای منو بخر
شش سال پیش که خونه ساختیم کل طلاهام رو فروختم دیگه حقوقم به کنار که اون موقع کلا خرج میشد ولی شوهرم قدر نشناسه
حالا من با چهارده سال کار هیچی به جز چند تیکه طلا که خودم خریدم ندارم
نمیدونم چرا تو جامعه ما اینقدر زنا بد بختن
بچه داری و خونه داری و کار بیرون رو دارن و نیش و کنایه هم باید بشنوند
پنج دیقه نمی تونه بچه رو نگه داره منم از حرصم گفتم می رم بیرون کاردارم بچه رو نگه دار میگه بهم بری منم ولش میکنم تا از گریه هلاک شه