خستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه شـــــــــدم ازایــــــــن دنیــاااااااااااااااااااااااااا

دیگه ن حوصله خودمو دارم ن حوصله اینکه صبح بلند شم همین الانشم دارم بابغض مینویسم دلم گرفته ازاین دنیای لعنتی بدم میاد چقد توخودم بریزمو خفه خون بگیییییییییییییییییییییرم دیگه چقد هیچی دم نزنم تا مبادا سرکوفت نشنوم ؟ بقران این دنیایی نبود ک روزی بدنیا اومدیم ..... ازاین مردم خسته شدم هرکی رد میشه اززندگی یکی میخواد سرکوفت بزنه نیش بزنه هرکی بهم میرسه قضاوت میکنه تهمت میزنه ،،،ی مشت دروغ تحویل هم میدن ،خیانت میکنن ،نامردی میکنن یکی گشنه میخوابه یکی ازرو بیخیالی کپه مرگشو باخیااااال راحت میزاره رو بالشت ،،یکی درارزوی حتی ی دونه بچه اس ک خدا بهش بده یکی بچهاشو از زیادی میزارع سرراه ،،یکی شبا با قرص و هزار کوفت و زهرمار دیگه با هزارتا اشک میخوابه ، این چ دنیاییه یکی حق یکیو میخوره مردشور این دنیارو ببرن ک ادماش گند زدن بهش ،،،،یکی مثه منه بدبخت خدازدع ک مث سگ جلو همه میخندم ولی تا شب میشه مث گااااااااو زجه میزنم یکی مث من ک بااینکه ۱۷سالمه ولی تا یکی میبینش فک میکنه ۲۵سالشه ،،،بقران صورت خودمو میبینم دلم میسوزه بس ک گریه کردم الانم مث چی گریه میکنم ولی تمومی ندارع یکی مث من اشغال ک لیاقت هیچی ندارم حتی ازچشم اون بالایی افتادم ،،،،کاش ی نفر بود بدون اینکه ترس ازاین داشته باشی ک سرکوفتت بزنه با خیال راحت براش دردول میکردی اما نیسسسسسسسسسست همه فقط زخم زبون میزننو میرن ،،،،کاش ی نفر بود ک بتونم باهاش حرف بزنم تا سبک شم تا جبران این س سال بشه دیگه نمیتونم ...دیگه نمیکشم کاش خودکشی گناه نبود کاااش وگرنه جووووووری خودمو نابود میکردم ک اثری ازم نمونه