ممنون میشم
منم میخوام بدونم😀
خلاصه اینکه رفتن
خونه کریم
خواستکاری برا اراز و لیلا که باهم بحثشون شد تقریبا
بعدم عاطفه شک کرده ی ذره
از اونطرفم اراز باز خوابه باباشو دید ک میگه تشنمه و اب میخوامو...
حالا برا حاجترواییم صلوات بفرستین
در گذشته دو تا خواهر با دو تا رفیق صمیمی ازدواج میکنن و این دو تا رفیق با هم مغازه داشتن شریک بودن ولی سند به اسم یکیشون بوده . بعد اونی که سند به اسمش بوده فوت میکنه و پسرش همه مغازه و برمیداره با اینکه میدونسته کریم بوستان هم سهیمه . حالا الان خانواه هاشون با هم درگیر شدن . و اینکه لیلا و حنیف یه خواهر بزادر بودن که اینا هرکدوم یکیشونو به سرپرستی گرفتن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
