من مامانم تعریف میکرد امتحان نهایی داشته و ماه رمضون تو خرداد بوده اون موقع، زمان مامانای ما خب امتحان نهایی خیلی سخت بوده و کلا از کلاسا انگشت شمار قبول میشدن اونم با نمره های متوسط
مامانم میگه هم کلاسیام روزه نمیگرفتن اما من میگرفتم، مامان بزرگمم اصرار داشته مامانم روزه نگیره امتحاناتو
خلاصه سر امتحان فیزیک مامانم هی به خودش تلقین میکنه ، امتحان فیزیک خیلی سخته نمیتونم روزه بگیرمو از اون ور مامان بزرگمم هی اصرار مامانم روزه نمیگیره
مامانم میگه همه ی درسا رو قبول شدم ، فیزیکو با دو افتادم😂😂😂😂😂😂
میگفت همه ی همکلاسیام تعجب میکردن چطور با روزه تونستم قبول شم در حالی که خودشون بیشترشون افتاده بودن
کلا من اعتقاد دارم اگه ادم واس خاطر خدا کاری کنه بیجواب نمیمونه و کافیه ادم نیت کنه خودش نیروشو میده