خلاصه ش این که منم گفتم نمیبخشم اما به خاطر ابروت جایی نمیگم
چند روز پیش واسه پسرش تولد گرفته بودن عکس پسر جاریمم رو پروفایل خواهر شوهرم دیدم
منم تو گروه خانوادگی کلایه کردم که چرا دزدکی تولد گرفتید چرا نگفته بودید بهمون
که گفتن یه هویی شده نمیخواستیم بگیریم
منم پیش همسرم گله کردم که زن داداشت حالا بگیم نگفته حداقل خواهرات میگفتن که تولد آروین
چون پسرم صبح که فهمید کلی گریه کرد که حتما اونا گفتن تو حرفشو نزدی که نریم
بعد شوهرمم که کلا هواسشنبود منم عصبی شدم گفتم چته دارم با تو حرف میزنم گفت بخدا مغزم درگیره وقتی پیگیر شدم گفت داداش زن دوم داره و یه دختر هفت ماهه تازه گندش دراومده
خواهر شوهرمم گفت زن داداش قهر کرده ما خودمون تولد گرفتیم واسه پسرش از بس که گریه کرده