فقط روز خواستگایر وجودداشتند..روز عقد ناهار اومدن.با لباس تو خونه...نه کادو نه طلا نه هیچی ..شوهرم وام دانشچویی گرفت خرید خیلی خیلی خیلی کم کردیم
روز عروسی یه ساعت قبل مراسم زنگ زد بمنکه ببشخید ما نمیتونیم بیایم...منو میگی..وامونده بودم..یعنی چی...
بعد به زبون کشوندمشون که خیر سروشن باز با لبا س تو خوه اومدن..خرج عروسی هم دو تایی خودمون پول پایان نامه هامونو گذاشتیم رو هم..حالا عروسی که چی یبگم..مهمونی فقط نزدیکان..
بعد عروسی هفته ای یه بار هوس خونه ما میکردن..ناهار و ..دیگه بعد یه سال صدام در اومد..قهر کردن....در تمام 15 سال یا قهر بودن ..یا تلپ..حالت دومی نداشته..روز زایمان اصلا نبودند...بعد 60 روز اومدن ساعت دو خونه..ناهار نخورده...منم بیخبر..دست خالی...تا شب موندن شام خوردن...هیچی کادو ندادن..حتی بچه را بغل نکردند..بعد یهو قهر رفتن از خونه بیرون..ا چی شده؟ خانمت موقع شیر دادن چادر اندخته رو سرش ما نبیبینیم..وا....خب من جلو بابامم شیر نمیدادم..
خلاصه....الان بچه 7 ساله م اصلا نمیدونه عمو و عمه کی هستند..یعنی اصلا نمیدونه باباها هم میتونن خاهر برادر داشته باشن..یه بار با شوهرم تنهایی رفتن خونه شون چند ور زموندن یه شهرذ دیگه اند..به بچم خیل یخوش گذشت...
حالا شهرم میگه بزار ببرمش براش خوبه..من مشکلی نداشتم میگفتن فدای سرم اونا بی عاطفه ان..بزار این طفلک بفهمه خانواده چیا میتونه داشته باشه
اما خواهر شوهرم زایمان کرده بچه دومشو و تمام مدت خانواده اش بیمارستان بودن و. همراهی کامل..طلا و کادو .و...حالا میگم نمیخاد ببری بچه رو..لااقل یک کلمه بهشون بگو شما میدونید باید بیمارستان رفت..کادو گرفت..مفت مفت عروس و نوه دار شدین به روی خودتون نمیارین...
...کارم درسته؟