آورده اند که: «دزدی شبانگاه به طویله ملانصرالدین زد و گاوهایش را به سرقت برد. بامداد مردم از ماجرا با خبر شده، پیرامون ملا گرد آمدند و طبق معمول به اظهار نظر پرداختند. یکی گفت: تقصیر همسرت بود که در را خوب نبسته بود. دیگری گفت: تقصیر پسرت بود که سگ را بسته بود. سومی گفت: تقصیر خودت بود که کنار گاوهایت نخوابیدی.
ملانصرالدین بیچاره که در میان این اظهار نظرهای کارشناسانه گیج و مبهوت شده بود، گفت: شما که همه تقصیر را گردن ما انداختید، پس حتماً دزد بی تقصیر است.