خانوما مامانم امروز بهم میگه برو مرکز ناباروری... نمیدونم چرا دل نازک شدم...
سعی میکنم تو فکر بچه نباشم و واقعا هم نیستم. با کار خونه و کلاس سرمو گرم کردم.
تا نزدیک پریود میشه میگه چی شد خبری نیست. امروزم که میگه برو دکتر.
به خدا کلی دکتر رفتم همه میگن سالمین هر دوتون. حوصله آزمایش و دکتر و صف ندارم به خدا...
میدونم از سر خیرخواهی گفته ولی نمیدونم چرا گریم گرفته...
نمیدونم دیگه چیکار کنم. کلی ختم و دعا کردم ولی نمیشه کا نمیشه...
دلم خیلی شکسته...
با این حرف مامانم امروزم خراب شد.. دلم گرفت.. دست و دلم به کاری نمیره...