اول بگم قصدم از این تاپیک ، ترسوندن نیس.
خانم های باردار نخونین لطفا.
قرار نیست این چیزی که من تجربه کردم برای همه اتفاق بیفته و اینطور که من تحقیق کردم بین هر چند هزار نفر تنها یه نفر اینطوری میشه که از شانس بدم، من بودم😐
روز زایمانم ساعت ۶ صبح با همسرم رفتیم بیمارستان و قرار شد مامانم اینا چند ساعت بعد بیان تا بیخودی معطل نشن از کله صبح...
پذیرش شدم و رفتیم طبقه بالا و من رو فرستادن یه بخش کوچیک کنار اتاق عمل، همسرم هم همونجا رو صندلی ها نشست
لباس عوض کردم و نوار قلب جنین رو گرفتن و رسید به مرحله سوند زدن. که منه ترسو قبل از زدنش، اشک رو چشمام جمع شد و صدام میلرزید و پرستاره گفت نفس عمیق بکش شل کن🙄 همینم استرسم رو بیشتر میکرد
ولی خدایی وقتی تموم شد اونقدری که فکر میکردم ترس و درد نداشت. یه سوزش ناخوشایند بود تا درد
و دیگه منتظر شدم تا اسمم رو صدا بزنن واسه سزارین
گوشی م هم پیشم بود و هی از خودم سلفی میگرفتم و دعاهایی که سیو کرده بودم رو خوندم و کمی آروم شدم
تا بالاخره اسمم رو صدا زدن و یه خانومه اومد منو منتقل کرد به یه تخت دیگه و رفتیم بیرون بخش