2703
2553

سلام. يهو ياد اينجا افتادم واسه همين از قبل ننوشتم. 

تو رو خدا دلداري بدين دارم دق ميكنم 

١٨ روزه زايمان كردم. با اينكه شوهر خيلي خوبي دارم مامانم مدام به رفتاراش گيراي الكي ميده مثلا چرا شوهرت اينجوري راه ميره. چرا محكم حرف نميزنه. چرا صبر ميكنه ما بگيم فلان كارو بكن بعد ميكنه و هزارتا گير ديگه 

از روزي كه زايمان كردم مامانم به شدت و كاملا بي دليل به همسرم بي احترامي ميكنه. پشتشو ميكنه بهش. سرد رفتار ميكنه با لحن بد و دعوايي باهاش حرف ميزنه 

مامانم خيلي زحمت كشيد موقع زايمان و نگهداري از بچه و ختنه و همه چيز. ما با مامانم توي يه ساختمونيم. عملا اگه مامانم نبود نميتونستم بچه رو نگه دارم. هزينه اي هم خيلي كمك ميكنن خدايي 

شوهرمم هميشه بهشون احترام ميذاره و دو هفته ي تمام مامانم هرجور كه فكر كنيد بهش بي احترامي كرد ولي شوهرم فقط و فقط چشم گفت و بس

خدايا مرسي ❤️

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720

ب مادرت بگو احترام ب شوهر من بذاری انگار احترام ب دخترت گذاشتی

فقط 15 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تیکر رسیدن اندازه دورشکم از۷۳ب ۶۳در آینده نزدیک💜⁩⁦❤️⁩🧡💛👊
2714

وقتی تو یک ساختمونید .خوب مامانت ۱۸ روز کامل خونه شما نمونه.احترامات از بین میره 

روی پرده کعبه این آیه حک شده است: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ به بندگان من خبر ده که منم آمرزنده مهربان و من... هنوز و تا همیشه به همین یک آیه دلخوشم … ♥

تو اين روزا هرچي مامانم گفت سريع تهيه كرد برام و همه جوره برام كار انجام داد و كاراي خونه رو ميكرد و كلي با من مهربون بود  همش به مامانم ميگفتم و ازش خواهش ميكردم كه تو رو خدا شوهرمو ناراحت نكن بهش بي محلي نكن من ناراحت ميشم

ولي بدتر شد كه بهتر نشد. تا اينكه ديروز با مامانم و شوهرم بچه رو برديم شنوايي سنجي. برگشتيم خونه و چون من بعد از عمل كم خوني شديد گرفتم مامانم شوهرمو فرستاد كه گوشت تازه بگيره. تمام ١٥ روز رو هروفت خواست بگه برو فلان چيزو بخر نگاهش هم نكرد و انگار كه نوكرشه با لحن بد هي ميگفت برو گوشت بخر. هربار شوهرمو ميديدم كه ناراحت ميشه ولي ميگه چشم و سريع ميره. اينبارم رفت و خريد اورد 

خدايا مرسي ❤️

بعد ما رفتيم بالا خونه خودمون. شوهرمم مشغول پختن گوشت شد كه يهو من خاك بر سر حالم بد شد و تو حالت غش بودم. شوهرم هي اومد گفت بخور حالت بهتر شه ولي من نتونستم و اونم هول كرد رفت مامانمو صدا كرد بياد پيشم. 

مامانم اومد و شروع كرد داد و بيداد كه بهش نميرسي و مواظبش نيستي و چرا گوشت رو درشت خورد كردي و ريخت دور كباب رو 

خدايا مرسي ❤️
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687