خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها/چه شادی ها خورد بر هم/چه بازی ها شود رسوا/چه کاذب ها شود صادق/چه صادق ها شود کاذب/عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد😑
خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها/چه شادی ها خورد بر هم/چه بازی ها شود رسوا/چه کاذب ها شود صادق/چه صادق ها شود کاذب/عجب صبری خدا دارد که پرده برنمیدارد😑
من موهام درد میگیره. هیچکس باورش نمیشه. ی وقتایی ام پوست گردنم کم میاد و کشیده میشه
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...