از صب اشک میریزم دوسال پیش من داشتم درد میکشیدم و فقط میخواستم از شکمم دربیاد گم و گورش کنن وقتی گریه پدرمادرمو میدیدم ک از ذوق نبود نگران بودن چی میشه وقتی دخترم به دنیا اومد التماس میکردم ببرنش یه جای دیگه صداش ازارم میداد میگفتم بابا بدین به کسی ک میخوادش من نمیخوام ببینمش الان دخترم همه زندگیمه ولی باز ی غصه ای ته دلمه همیشه نسبت بهش عذاب وجدان دارم