سلام
شوهرم رفته ی شهر دیگه کار کنه
باید یکی دو ماه بمونه تا بتونه مارو با خودش ببره
ولی من دارم از بین میرم
تو رو خدا بگید چرا من اینجورم
چرا اینقد ضعیفم
چرا نمیتونم دئریشو تحمل کنم
چشام کور شدن
چرا من خوابم نمیاد؟پوکید حوصلم آخه
عادت ميكنى
دو ماه ک سخت نیس .. تحمل کن .
ببخشید خیلی ببخشید ولی شما دیوونه ی
مشکل از دوری همسرت نیست...
و این نشانه ی علاقه و عشق و محبت هم نیست....
مشکلت یه چیز دیگه ست .. واز. درون خودته...
این دو ماه فرصت خوبیه ک به نتیجه برسی..
من جدیدا به همه توصیه میکنم سی دی های دکتر هلاکویی رو حتما گوش بدن...
گلم حق داری خب آدم از عزیزانش نمیتونه دور باشه. بنظرم ذکر یا رب یا استغفروالله بگید خیلی بهتون آرامش میده..
به نظر من مشکل شما از دوری و علاقه نیست شما زیادی بهس وابسته ای و از نظر روحی بدون انگار زندگی کردن برات مشکله
اره میترسم با دوتا بچه تنها بمونم
اخه تو خیلی چیزا بهش تکیه کرده بودم ک اصلا من نمیدونم چجوری باید اون چیزارو انجام بدم بدون اون
خیلی خوبه رابطمون
من باید چیکار کنم
یکی کمکم کنه
بعد بادوتا بچه حس میکنم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم
مثلا اگ بخوایم جایی بریم من دست بچه بزرگه رو میگیرم اون کوچیکه رو بغل میکنه یا تو کالسکه
حالا چیکار کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
