عزیزم کااامل درکت میکنم..منم خواهر شوهرم حامله بود جاریمم دوتا بچه کوچیک داشت..خواهرشوهرم از حاملگیش میگفت جاریمم از خاطرات حاملگی و بعد زایمانش ولی من حرفی برا گفتن نداشتم..کاری هم پیش میومد من باید انجام میدادم..ولی کم کم یه جوری رفتار کردم که من فعلا دارم خوش میگذرونم و بچه داری حوصله میخواد و و کلی برنامه مسافرت و کلاس و... دارم بعععععدش دلم خواست بچه میارم
یه وقتایی حس میکنم حسودیشونم میشه😜
حالا خبر ندارن شب و روزم شده دعا کردن برا بچه دار شدنمون😂😂😂