وای الا یاد یه کار خودم افتادم 😶خز نمیدونم هس یا نیس فقط خاطرس
با دخترعمم ک هم سن و سالا خودمع(اون ۱۹) تو خونه تنهامون گذاشتن رفتن خارج شهر ماهم ترسوو یهو باد زد در باز شد ما فک کردیم دزد اومده زنگ زدیم پلیس انقدرررر جیغ کشیدیم و فریاااو اینا فک کردن ب ما حمله شده مثلا یا تجاوزی جیزی پلیسا اومدن ما عین بید میلرزیدیم بعد حالا ن چیزی دیده بودیم ن شنیده بودیم 😶پلیسه گفت چند نفر بودن
ما🙄
گفت بیاین برا تشخیص چهره
ما😶
بعد دخترعمم گف ما از جن ترسیدیم 😐
پلیسه😑😐😐
اخرشم یه عالمه سر تکون داد با تاسف بهمون خندید رفت ☹😬😂😂🤦♀️