گله ی خانواده همسر🙁

اگر ادمای خوبی هستن چرا نمیری؟؟هفته ای دو سه بار شام یا ناهار برو

خوشبحالت به خدا قدرشونو بدون

چند وقت یک بار میری؟ 

اخیییی چقد مهربونم خب برو دیگه 😒

خوب برو عزیزم انزوا وخونه نشینی اصلا خوب نیست افسردگی میگیری درست مثل من

خب برو ،چند وقته ازدواج کردی ،شاید هنوز اخت نشدی باهاشون

مادر شوهر منم خیلی گله میکنه ولی من کار خودمو میکنم هفته ای دوبار ناهار میرم خونشون انتظار داره هر روز اونجا باشم منم خوشم نمیاد

البته با این تفاوت که اونا از من زیاد خوششون نمیاد 

منم اوايل دوست نداشتم برم اما الان اگه مهمون داشته باشن به مانگن بيا من ناراحت ميشم   

منم دوسال و نيمه ازدواج كردم خونه خودمو مادرشوهرم يه چهارراه فاصله هس اونم كلا دوتا بچه داره يه دختر و پسر چون تعدادشون كمه همش توقع دارن ما بريم اونجا و مرتب باهم باشيم اوايل سر اين جريان ناراحت ميشدم مه نميذارن خونه تنها باشيم و همش زنگ ميزنن بياين اينجا ولي الان عادت كردم تو هفته دو سه بار ميريم خونشون ماهي يه بارم من بهشون ميگم بيان خونم. اگه خونواده شوهرت خوب و مهربونن چرا كه نه خب برو خيلي هم خوبه نه ناهار درست ميكني نه شام رااااااحت😂😂

منم همینطورم، تو جمعای شلوغ زود خسته و کلافه میشم، همشدوست دارم تو خونه خودم باشم، خانواده شوهر منم خیلی اهل مهمون بازی هستن، همیشه هم گله میکنن که چرا نمیای و تنها می مونی تو خونه، ولی من اصلا دوست ندارم

شمارو درک میکنم خب واقعا دست خودتون نیست از تنهایی تون بیشتر لذت میبرین 

منم خیلیارو دیدم اینطورین

باهاشون خیلی مودب ومحترم باش هرازگاهی هم سربزن

ولی خیلی هم خودتو توفشار نذار

یواش یواش اونا هم یاد میگیرن با این خصلت شما کنار بیان

مثل من باشی خوبه؟؟

با دو تا از برادرشوهرام که بریم خونه مادرشوهرم جاریام تخت میشینن،منم چون مادرشوهرم بیماره و توانایی نداره پامیشم کارا رو میکنم،بعدشم همش تو کلام و رفتارشون طعنه هس،اصلا با هم صمیمی نیستن،یکم حفظ ظاهر میکنن،با اون یکی برادرشوهرم که جمع باشیم آخرش,یه دلخوری بزرگ پیش میاد چون همون دوتا جاریام احترام برادرشوهر بزرگمو حفظ نمیکنن،اصلا اوضاعیه،هیچوقت با هم یه جا جمع نمیشن،حسرت یه خانواده خوب داشتن به دلم مونده،نه ما میریم خونه اونا نه اونا میان خونه ما با وجود اینکه خونه یکیش فقط ده دیقه باهامون فاصله داره،آخرین بار یک سال پیش اومدن خونه ما