خواب دیدم ی خونه ای هستیم که برام آشنا نبود
بعدش من توو یکی از اتاقاش هستم و نوزاد یکی از فامیلهای دورمون توو اون اتاق (حالا توو واقعیت اون فامیلمون نوزاد نداره بچش بزرگ)
بعدش من این بچه رو بغل کردم بخوابونم مادرش براش شیر گذاشته بود دادم بخوره بعد که خورد یهو بچه کوچیک نوزاد حالا یا مثلا چند ماهه بهم گفت برام قرآن بخون😥
بعدش من براش قرآن خودنمو اونم خوابید