سر دروغی که مادرشوهرم از زبون من به شوهرم گفت الان 6ماهه با شوهرم قهرم چنآن دعوایی تو خونم راه انداخته که باعث شد من و شوهرم رومون بهم باز بشه و دلمون از هم بشکنه چون شوهرم حق یا ناحق طرف اوناست هیچ وقت پشت من نبوده و اونا هم حسابی دارن سواستفاده میکنن منم چون دلم ازشون پر بود هرچی از دهنم درومد به خواهر شوهرم گفتم دعوا کردیم حسابی الان باهاشون قطع رابطم ولی شوهرمو بخاطر اینکه آنجور پشتمو خالی کرد
نمی بخشم ضمنا جاریم از فرصت استفاده کرد و حسابی این وسط شد آتیش بیار معرکه همونو سپردم به خدا