تجربهی همه از زندگی در ایران یکی نیست. کسی که در رفاه کامل در منطقهی خوش آب و هوای شمال تهران زندگی میکنه و هر وقت خواست دکتر و رستوران و خلاصه هر جای عمومی بره میره یک جای خلوت با سرویس خوب و آرامش خوب خیلی رفاه داره. تجربهاش با کسی که در کوچکترین شهرها و محلات و با بیکاری و بیماری و .. سر و کله میزنه فرق داره.
اختلاف طبقاتی در این حد در آلمان نیست و امکانات هم پخش هست. ولی خیلی خیلی فرق میکنه که فرد با چه شرایطی و در کجا زندگی میکنه؟ چه سطحی از زبان، چه شغلی ( محیط کاری و پرستیژ کاری جدای از درآمد خیلی مهم هست)، چه درآمدی و چه محلهای زندگی میکنه؟ چه افرادی دور و برش هستند و شبکهی دوستانش کیا هستند؟ اصلا شبکهای داره یا تنها مونده؟
زندگی یک پناهنده که در یک شهری که بهش اجبار کردند باید اونجا باشه در یک کانتینر با یک عالمه پناهنده از کشورهای به نسبت فقیر خیلی فرق داره با یک کسی که با شغل و شرایط مناسب وارد آلمان میشه. دانشجوی فوق با خرج زیاد و درآمد کم فرق داره با دانشجوی دکتری که حقوق داره ولی خیلی خیلی باید کار کنه.
در کل نمیشه گفت شرایط خوبه یا نه... ولی میشه گفت کسی که با برنامه و شرایط خوب وارد بشه و تلاش و پشتکار داشته باشه (دنبال مفت خوری از دولت و پناهندگی و غیره نباشه) میتونه زندگی خوبی بسازه. در جهت فعالیتهای اجتماعی و زندگی اجتماعی سالم هم باید جداگانه وقت بگذاره که زندگیش را بسازه. مثل کشور خودت که همه چیز به صورت اتوماتیک اتفاق میافته نیست. زندگی شاد اجتماعی ساختن هم شدنی هست ولی تلاش میخواد. کلا همه چیز در آلمان تلاش زیاد میخواد و همه چیز برای کسی که تلاش زیاد میکنه دست یافتنی هست.