مثلا دیشب رفته بودیم خونه مادرم اینا برادرم داشت باهاش حرف میزد برگشته میگه از پیش عبدالله میاییم 😲😲😲😨😨😨😨😱😱😱😱
خدا وکیلی این تو کل عمرش اصلا اسم عبدالله رو نشنیده
بعد سر شام نشستیم یهو برگشته از من می پرسه مامان طلبکارت اومده بود دم در 😑
اصلا مگه من طلبکار داشتم
آخه شوهرمم گاهی ماموریته آدم یهو می مونه چی بگه 😭😭