من یک پسر چهار ساله دارم دختر جاریمم چهارسالشه
ما با جاریم و مادرشوهرم تو یک ساختمونیم
چن روزپیش خونه مادرشوهرم همه دعوت بودیم ما شام خوردیم با پسر کوچیم اومدیم بالا شوهرمو پسر م موندن تا عصر جدید تموم بشه بعدبیان وقتی اومدن شوهرم به پسرم گفت با دختر عموت چی بازی میکردین پسرم گفت نمیدونم
شوهرم بهم گفت دیگه نذاری،با دخترعموش بازی کنه
خودم فهمیدم چه خبره چون قبلا دیده بودم ازش
بماند که امروز فهمیدم چه چیزایی به پسرم میگفته پسر من خیلی سادست حالا موندم چیکار کنم به مادرشوهرم یا جاریم اگه بگم غوغا میشه
منم حوصله دعوا ندارم
حالا شما میگین چیکار کنم پسرم دو روزه تو خونه حبسه درو میبندم نمیذارم بره بیرون