از کل هفته یک روز میان کمک که بچمو نگه دارن. از امشب میان تا فردا عصر چون شهرمون یکی نیست ولی نزدیکه تقریبا. حالا امشب پدرش هر چی تونست به همسرم توپید،،،،،،شما از عهده زندگیتون بر نمیاین،،،،،،مارو میندازین تو سختی،،،،،،،، خدای من شاهده خیلی دوس داشتن یه روز بیان پیش بچم حتی یه مدت نمیگفتم دلتنگش بودن،،،،،،نمیدونم امشب چش بود؟؟؟؟؟؟ من حدس میزنم چیزی خورده بود،،،،،، من که به بهانه خوابوندن بچم از اطاق در نیومدم....... کلا منتظرم بچم زبون باز کنه بزارمش مهد.........دلمو شکوندن خیلی......