2410
2553
عنوان

تا حالا شده دفتر خاطراتتونو كسي بخونه ؟ 😭😂😭

| مشاهده متن کامل بحث + 1750 بازدید | 49 پست
من خیلی دختر بدیم مال یکیو خوندم😐😐😐عذاب وجدان دارم هنو هرچند چیز خاصی هم ننوشته بود😂

من خوندم خیلی چیزای خاصیم نوشته بود😑😑😑😑

دانی که چرا راز نهان با تو نگویم؟؟؟طوطی صفتی طاقت اسرار نداری¿¿¿¿¿  

وای آره مال منومامان داداشم خوندن تا صب خندیدن عاشق شوهرم بودم هنوزم میگن جاهای خنده دارش وعلامت ردن دوباربخونن

 ‏تو زندگیتون دنبال آدم‌های سیر باشین سیر از مهمونی، سیر از جنس مخالف، سیر از خوشی‌های موقت، سیر از پول آدم‌های گشنه فقط به روحتون آسیب میزنندختر و پسر هم نداره !👌😊    گریس : تو فک کردی من یه فاحشه ام!!تامی : همه ی ما فاحشه ایم گریس، فقط بخش های مختلفی از بدنمون رو میفروشیم،یکی فکرشو میفروشه یکی شعورشو یکی انسانیت ...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من نه

اما یه خانمی بود تو سایت بود

همه چیز رو تو دفترش نوشته بود از ناراحتی از مادر شوهر و شوهرش تا.....

مادر شوهرش هم برداشته بود خونده بود دفتر رو  

دعواها داشتن سر این با مادرشوهر و خواهرشوهراش

2456

من تو نوجوونی داشتم


یه بار خواهرم خوندش نزدیک بود خون و خونریزی راه بیفته

اینجوری شد که خورد تو ذوقم دیگه هبچ وقت از این غلطا نکردم😁😁

یه دوش آب گرم🛁 یه لباس راحتی 👗یه چای تازه دم🍵 یه موسیقی ملایم🎶🎧 به درک که خیلی از مشکلات حل نمیشه

من یه دفتر داشتم مطالب و جمله های قشنگ توش مینوشتم

خواستگارم داشت کتابهامو نگاه میکرد،همون دفتر رو برداشت تا رسیدم از دستش بگیرم نصف دل نوشته هامو خوند

من تو آشپزخونه بودم،مامانم اومد گفت این دفتره چیه دادی دستش😐😐اخه چنان محو شد مامانم باهاش حرف میزد صداشو نمیشنید😅

از شانس نداشتم یکی از دفترهام خونه مادرم جا مونده بود بعد فوتش که خونه را فروختن وسایل خالی کردن دفترم افتاد دست خواهر م تا مدتها بهم نمیداد خیلی چیزها داخلش بود اما بصورت رمزی  ولی گویا یه چیزای پی برده بودند منم که خدای اعتماد به نفس اصلا رو مبارکم نیاوردم ودر یه عملیات انتحاری کش رفتم اوردمش با خودم خونه

وای بابات😂😂😂

من جلو بابام ابروم بره رگمو میزنم😆😂😂😂

اره من دفتر خاطراتمو شوهرم خوند درباره خودش نوشته بودم 11.12 سالگیم.. همش میگه همش..

👑خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد، که از من می‌گیری؛ نکند قبل از این که جانم را می‌گیری، انصافم گرفته شده باشد، شرفم، عدالتم، راستگویی و ادب و دیگر کرامت های اخلاقی ام گرفته شده باشد و تفاله‌ای شده باشم که تو جانم را می‌گیری. خدایا از میان چیزهای شریف، اولین چیزی را که می‌گیری، جانم باشد و وقتی می‌میریم شرفم، صداقتم، عدالتم، شفقت و عشق ورزی به انسان‌ها در من سر جایش باشد. تواضعم، انسان دوستی‌ام سر جایش باشد. نه این‌که تا جانم به لبم برسد و بمیرم ؛عدالتم، انصافم و مروت و جوانمردی و صداقت و تواضعم را از دست داده باشم.👑
2714

منم داشتم کلاس هفتم همه همکلاسیام براهم دگه مینوشتیم هنوزم دارمش 

یعنی میخونمش دلدردمیگیرم ازخنده

من بلوچم   زبانم بلوچی  لباسم بلوچی  فرهنگم بلوچی  وطنم ایران  مکران بلوچستاااان 😍افتخارم اهل سنتم😍داداشای عزیزم خیییییلی زود رفتین هنوز باورندارم رفتنتونو هنوزم از  گوشه گوشه خونم صدای خنده هاتونو میشنوم باورندارم دگه نیستین تا باهم کل کل کنیم بعد تو کی بگم خودشیفته به کی بگم هندونه نزار برام سنگینن و... آخ خدایا راضیم برضایت کاری بجز صبر نداریم خیالم  راحته اونجا جاتون خوبه آخه شما خییلی خوب بودین حافظ قران و... بودین  مطمعنم خدا خلاف وعده نمیکنه الهی جاتون بهشت برین باشه  ......دعا میکنم خدا به هیییچ کی داغ عزیز نده اونم دوتا باهم 

من  

یه باری دیدم خواهر و برادرم که ازم بزرگترن  نشستن همشو بلند بلند میخوندن و میخندیدن

جلو رو خودم  

واقعا چرت بود نوشته هام

شعرای من درآوردی . ...  

۸ یا ۹ ساله م بود

همش اولش مینوشتم: سلام خودم، خوبی؟ روزت بخیر

امیدوارم روز خوبی داشته باشی عزیزم

من امروز دلم یه اتفاق  خوب میخواد، تو چی؟    

من یه معلمم🌱.دلیل اینکه میام نی نی سایت سرگرمی نیست،یه جور انجام وظیفه س،یه جور کمک کردن، البته تا جایی که بدونم.پستایی که میذارم برای روشن شدن افکار هست. اتفاقا از اینکه ریپلای میکنید و جواب نظراتم رو میدید خیلی خوشحال هم میشم. در ضمن ،ادامه ی امضام تبلیغ نیست. تجربه  ی شخصی خودم و گروووهی از انسان هاست. * وقتی خواستید به مردتون اقتدار بدید و نمیدونید باید چیکار کنید، به این آی دی تو ایتا پیام بدید.Admin_hamsardari@اونوقت بشین زیر سایه ی مردونش لذت زن بودن رو تجربه کن.

من اصلا نگه نمی‌داشتم فقط خاطراتی که دوستام تو دفترام مینوشتن مونده بود داداشام خونده بودن با اینکه چیز خاصی نداشت ولی مامانم دعواشون کرد... یه خانمه هم بود می‌گفت می‌نوشتم بعد می‌بردم تو مدرسه پاره میکردم مینداختم تو سطل آشغال کلاسای دیگه (میتونست قاتل زنجیره‌ای شه ولی نویسنده شد😅) ... باباتم باحاله که تیکه مینداخته‌ها، بابای من به قدری رو این مسئله غیرتیه که حتی به روش نمیاره بنده خدا فقط از درون منفجر میشه 🤦😅

 

دخترم یک شب یلدا، یک ولنتاین، یک جشن تولد و یک روز زن رو تنها سپری کردی، بعد از این می‌تونی بی‌شوهر زندگی کنی 😂😂😂
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687