پسرم منتظر جشن یادگیری نام ش بود کلی براش تدارک دیدم که نوبتش شد حال مامانم خوب نیست امروز هست فردا نیست دکترا جواب کردن
سرطان داره
جشن پسرم و نگرفتم اومدم شهر خودم پیش مامانم
پسرم با پدرش موند
معلم به پسرم گفته نوبتت تموم شد
پسرم دلش شکسته عکسارو دیدم
الهی بگردم
موقع ی ک دوستش شیرینی میداد تو عکس تو چهرش غم بود رفتم تو کانال دیدم
الان پسرم چه حالی داره
دوستانش جشن گرفت اون نتونست