امروز از اون روزاس..بعد کلی رفتم دنبال کار بانکی ک داشتم....پسرامن بام بودن توماشین کلی اذیت کردن....سرکوچمون زدم ب ی ماشین اروندی پسر همسایمون😐😣اوندم خونه گرسنه وخسته دیدم هم عروسم که باهم مشکل داریم و ی مدت پاش از خونه پدرشوهر قطع شده بود اومده واس نهار اینجا(میدونم کار مادرشوهر نمک نشناسمه😔)برادرشوهرمم بود که بازم باید توخونه باحجاب میموندم....اومدم تواتاق باهمون وضع زارم نماز خوندم...تا برادرشوهرم رفت تو حیاط بدو رفتم حموم....خواستم بیام بیرون دیدم اون یکی برادرشوهرم وزنشم از سرکار اومدن همه هم توحال...حالا چطور ازحموم بزنم بیرون؟؟اصلا هر وقت این جاری کوچیکمو میبینم زگروزم خراب میشه....نمیدونین چیکار کرده بام....الانم موندم تواتاق حتی نهار نخوردم....میخوام برم دسشویی نمیتونم....حوصله حجاب کردن ندارم....ازطرفی اگه رفتم بیرون باید برم بشینم پیششون ومن از اون تصادفی ک کردم حالم اصلا خوش نیس....ونمیخوامم بشون بگم ک تصادف کردم هرچند چیز خاصی نشده ولی خب خانواده شوهرن دیگه😏😏😏