آقا دارم میپوکم از حرص امشب تو مهمونی تاریخ عروسیمون رو به خونواده شوهرم گفتیم زن عموش و دخترش خیلیییی حسودن دخترش که گفت من جای خواهر شوهرم (چون من خواهرشوهر ندارم)منم جوابش دادم گفتم من خواهر شوهر نمیخوام بخدا
اصلا نمیتونن منو ببینن چون زندگیمون بهتر از اوناست شوهرم واسم خونه ساخته باب میلم حسودیشون میشه
چی بگم که بکوبونمشون زمین خیلی امشب میخواستم جوابشون بدم نشد انقد پررو هستن پدرشوهر من واسه بچه های برادرش ربع سکه برده حالا امشب میگفتن ما وجه نقد میاریم...محتاج پولشون نیستیما اصلا از نظر مالی منظورم نیس از نظر معرفت خیلی زشته!چیکار باید بکنم که حرصشون در بیاد اینطور مواقع؟😅