چرا عزیزم منم اندازه خودت حساسم حتی موقع ازدواج وقتی دیدم کارش یجوریه که باخانوما سروکار نداره بیشترخیالم راحت شد ولی بعدتغییر شغل داد شد مغازه دار به خودش بیشتررسید دیرتر میادخونه درروز باکلی زن معاشرت میکنه منم اوایل خیلی غرمیزدم ولی دیدم داره بیشترازم دورمیشه بخدا اگه بهش محبت کنی مطمین باش هروز یادت میکنه ولی اگه همش غربرنی ازت فراری میشه چه برسه بخواد یادتم کنه
ببین من جات باشم اینقدر به خودم میرسم که دقیقا همسرمم همین ترس و دقدقه رو راجع به من داشته باشه و همش بترسه منو از دست بده
ولی با این روندی که شما در پیش گرفتی ببخشیدا طرف ممکنه خوشحالم بشه واسه از دست دادنتون یا اصلا واسش مهم نباشه بود و نبودتون تو زندگیش
ذاتش خراب باشه میشه، از تو و بداخلاقی و شک هات ک نمیترسه ذات درستم ک تمام زحمات ومهر وعلاقت و... جلو چشمشه و فقط ب زندگی بهتر فکر میکنه
همه رو شوهر من قسم میخوردن ولی ذاتش درست نبود یا ب قول خودش گول خورد ولی من پا ذات میذارم
بجا شک اگه واقعیتو بدونی برات خیلی بهتره وقتی میبینی شوهرت چشم چرون نیس پس بهترینا هم جلوش نمودی ندارن
خب نه اینکه صرفا به خودت برسی باید بی حجاب باشی که عزیزم
به اندامت بیشتر برس
به پوستت بیشتر برس
شاداب و سرزنده باش تا از کنارت بودن لذت ببره
نزار بچه ها اینقدر خستت کنن که وقتی همسرت میاد خونه با کوهی از خستگی مواجه بشه به جای اینکه با کسی مواجه بشه که باید اینقدر شاد باشه که خیتگی های روزمرشو از بین ببره
حتما حتما پرستار و کارگر بگیر چون درامد همسرت خوبه و نمیتونه کمکت هم باشه و برای خودت ارزش قائل باش تا همسرتم واست ارزش قائل باشه عزیزم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
