بچم هشت ماهشه و بیشتر وسواسم رو اونه ، اگه تو دنیا چیزی به نام بیماری و مرگ وجود نداشت من خوبه خوب بودم ،اما الان صبح تا شبم با استرس و عصاب خوردی میگذره . از زمان بارداریم اینحوری شدم شیش ماه هم دارو خوردم ولی خوب نشد وسواسم
عزیزم تعدیل مزاج کن .سودا داری
به چی وسواس داری
عزیزم منم تو بارداری خیرای خ بد بم دادن بعد زایمانمم بچم بخاطر زردی بستری شد و بعدشم تو بیمارستان عفونت ریه گرفت یعنی کلا داغوون شدم وای چ وسواس شدیدی داشتم گردن نگرف کر کور لاله نمیدونم تشنج میکنه اوتیسم داره یعنی افتضاااااح بودممممممممم و هرچی علایم میخوندم وقیقااااا پیش میومد از من میشنوی بچت هیچیششششش نیست سالم سالم سالمه من پشیمونم خدا ازم بگذره و بعدش بچم ک چقدر اذیت کردم وای خانوادمو ک دیگه هیچی دکتر مغز اعصاب منو میدید میگف باز اومدی این بچه هیچیش نیست تو مشکل داری تا اینکه دلمو سپردم بخدا و گفتم همههه چیز دست اونه و هرچی اون بخواد همون میشه نمیدونی چ روزای شیرینی از بین بردم اما الان ۱۵ ماهشه همه کاراشو داره انجام میده باور کن انقدر عذاب وجدان دارم ک حد نداره نکن این کارو با خودت بچت خانوادت
من کتاب راز شاد زیستن خوندم اصلا تو نت دنبال علایم نبودم و اینو فهمیدم هر بچه ای تو یچیزی استعداد داره هر بچه ای ی موقع کاراشو میکنه بچه من بخاطر تبل بودن تنبل بود و کاراش دیرتر بود یکم کشته شدم ولی الانن فکر میکنم خ بهتر از همسن و سالاشه خ باهوش تره با اینکه تا قبل ۱۳ ماهگی باورم نمیشد اما یهو عوض شد جوری ک خ از همسناش جلو افتاد
ببین بگو همه چیز دست خدا و خدا نگهدارش باشه بگو ک تو هیچچچچ کاری از دستت بر نمیاد پس ب خدا توکل کن و ب اون بسپر از اون ک مهربون تر نداریم ک
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
