من حموم بودم ک داداشش اومد چندروزیه اومده تهران دنبال کار و یه روز خونه ماست یه روز خونه خواهر برادر های دیگش...بعد ک اومدم بیرون نشستم خودش چایی درست کرده بود روی کتری بود ب من گفت چایی بیار گفتم باشه.میشناسمش همیشه نمیزاره چایی خوب دم بکشه یه بار دیگه هم بهم گف گفتم باشه وایسا بعد یهو خودش با عصبانیت بلند شد رفت ریخت واسه منم نریخت😢😢منم ی کم موندم بعد رفتم تو اتاق ....چنددقیقه بعدش داداشش رفت بالا ک خونه برادرشوهرمه....اومدم تو هال گفت چرا هر حرفیو ده بار باید بهت بزنن 😑😑گفتم اخه تو که خودت درست کردی خب خودتم میریختی گفت دقت کردم هرسری ک کسی از خانوادم میاد اینجا یه داستانی راه میندازی
.اگه قبل انجام هرکاری این جمله رو باخودمون بگیم 90% گناه هارو انجام نمیدیم... اگهامام زمانجای من بود چیکار میکرد؟؟!!!!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بخدا آدم مهمون دوستی هستم امروز نفسم گرفته بود توی حموم چون خیلی بخار بود خواستم دو دقیقه بشینم
ما باید قبول کنیم با زبونمون میتونیم شوهزامون و رام کنیم میتونستی آروم و با ناز این و بهش بگی و بگی ببخشید آقایی جونم و ببوسیش هیچ دلگیری هم پیش نیاد لوس بازی هم نیست باشه هم مشکلی نیست چون برا حفظ آرامش زندگیه چطور با دیگران جوری رفتار میکنیم راضی نگهشون داریم این که زندگیمونه بیشتر باید تلاش کنیم
تا حالا همچین حرفی نزده بود همیشه که می اومدن ازم تشکر هم میکرد امشب بی ادب شد یهو
حالا شما امشبو بهش ببخش......انتظار داشته همون موقع چای بریزی...شما هم تو فکرت بوده دیرتر بریزی...اونم فکر کرده توجه نمیکنی...ما هم گاهی اینجوری میشیم متاسفانه..هر دو هم حق رو به خودمون میدیم
چه مشکلیه ی بار شما پیش قدم شو برا زندگیته چه قدرم بیشتر مهرت تو دلش میشینه ببوسش خودت و لوس کن براش این طوری وابسته تر هم میشه کدورت اصلا خوب نی ان شالله زندگیت همیشه شیرین باشه دوست عزیز مجازی