من حموم بودم ک داداشش اومد چندروزیه اومده تهران دنبال کار و یه روز خونه ماست یه روز خونه خواهر برادر های دیگش...بعد ک اومدم بیرون نشستم خودش چایی درست کرده بود روی کتری بود ب من گفت چایی بیار گفتم باشه.میشناسمش همیشه نمیزاره چایی خوب دم بکشه یه بار دیگه هم بهم گف گفتم باشه وایسا بعد یهو خودش با عصبانیت بلند شد رفت ریخت واسه منم نریخت😢😢منم ی کم موندم بعد رفتم تو اتاق ....چنددقیقه بعدش داداشش رفت بالا ک خونه برادرشوهرمه....اومدم تو هال گفت چرا هر حرفیو ده بار باید بهت بزنن 😑😑گفتم اخه تو که خودت درست کردی خب خودتم میریختی گفت دقت کردم هرسری ک کسی از خانوادم میاد اینجا یه داستانی راه میندازی
.اگه قبل انجام هرکاری این جمله رو باخودمون بگیم 90% گناه هارو انجام نمیدیم... اگهامام زمانجای من بود چیکار میکرد؟؟!!!!