نیوکی جان بخدا من اصلا فکر نمیکردم ی صحبت کردن به جرو بحث بکشه و مادرشوهرم این رفتارهارو بکنه.بخدا هنوز تو شوکم.من اصلا آدمی نیستم که دعوا کنم باکسی یا قطع رابطه کنم.بخدا کلا سرش تو نماز و از اون مسجد به اون مسجد رفتن.کلا خودش خوب میبینه و بقیه رو ....
من چند سال با مادرشوهر زندگی کردم شده بودم یه پیرزن افسرده همه ی آرزو م این بود جدا شیم. الان که جدا شدیم میفهمم زندگی یعنی چی. من تک عروسم واسه عید پارچه دادم مادرشوهرم مانتو بدوزه چند ساعت مونده به سال تحویل گفت سوزن نداشتم بدوزم. یه دونه فقط منو داره اما یه کارایی میکنه که نگو.منم اصلا به روی خودم نمیارم خداروشکر خونم جداست دوری ودوستی. بیکاریا ولش کن بابا
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
شوهرمم دقیقا میگه پروفایلش چک نکن اما باز نمیتونم.مشکل من این که بیش از حد حساسم.
من مادرشوهرم زن خوبیا ولی خوب بدی هایی هم داشت که از روی سادگی و ندونم کاری و بعضل خام و بی تجربگی و لج بازی های من هم بوده ولی الان 4 ساله که خیلی باهام خوب شده منم کوتاهی نمیکردم حتی اگه قهر بودم الان که دیگه از مادر خودمم بیشتر دوستش دارم
ولی این وسط جاربم موش میدوونه و هی پروفایل و متلک و بیو های تیکه ای میزاره
مثلا : فکر نکن گهی هستی همون میمونی که بودی هستی
هروقت فکر کردی شاخی بدون به گرد پای منم نمیرسی😅
وخیلیییی خیلیییی از این تیکه ها
منم اصلا حسابش نمیکنم میگم انقدر بزاررررررر تا ته دیگت بسوزه بیچاره ی بخیل😂😂😂
شما باشی ناراحت نمیشی خواهر شوهرم برگشته میگه داداشم بین ما و تو مطمئن هستیم مارو زیر پا له میکنه که فقط تورو داشته باشه.بخدا مات مونده بودم که چرا اینجوری میگن
شوهرم منو انتخاب میکنه چون بخدا هیچ وقت تو جمع کمتر از آقا و جان صداش نکردم.هیچ وقت تو جمع بی احترامی بهش نکردم.بابت کوچکترین کاراش ازش تشکر میکنم.توی تمام سختیهاش کنارش بودم و کمکش کردم.خونوادم مثل کوه از همه لحاظ پشتش هستند.خونواده شوهرم از این دارن میسوزن که شوهر من همیشه ترجیح میده با خونواده من باشه تا خونواده خودش
مشکلشون اینه که چرا پسرش همیشه ترجیح میده با خونواده زنش باشه
کلا نمیدونم به چیه من حسادت میکنن.اما من دوست نداشتم شوهرم قید خونوادش بزنه.شوهرم میگه دیگه همه چی تموم.یا اونا میان سرخاک من یا من میرم سرخاک اونا.
برادرشوهرمم هم همش با خانواده زنش میره تفریح و اصلا اینارو نمیگه مادرشوهرم داره دیوونه میشه از دست جاری و برادرشوهرم در صورتی که همین مادرشوهرم شوهر دخترش تمام و کمال در اختیارشون و غلام حلقه بگوشششون ....دلم میخواد بهش بگم هرچه برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند ،خر کی بگم خدا میدووونه😁
خب بنظرم بهتره رابطتونو باهاشون خوب کنین وقتی همسرتون اینقد با خونواده شما خوبن و بیشتر با اونان حق بدین ک ناراحت بشن بالاخره اونام دوس دارن ک پسرشون کنارشون باش بهشون محبت کنه توی جمعهاشون باش.یجورایی حس میکنن پسرشونو ازشون گرفتین دیگه.بجای ناراحتی و غرغر کردن تلاش کنین رابطتونو باشون خوب کنین من مطمئمنم اگه شما بخاین میشه.
مینا جان بخدا خود شوهرم به مادرش گفت من اون سمت میرم چون همیشه شاد هستند و شاید هم مشکل داشته باشه باهم اما تو جمع آبروداری میکنند و تو مشکلات بهم کمک میکنند اما خونواده من کلا نه من نه مشکلاتم نمیبینن
اما بابینه جون منم دیگه خسته شدم احساس میکنم دیگه این سری اونا باید بیان سمت ما.چون چند سری من بخاطر این که پدرومادر هستند غرورمو شکستمو رفتم.دیگه این سری نمیخوام کوتاه بیام.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
