تا یه ماه دیگه خونمون آماده میشه میخاییم بریم طبقه بالای خونه ی مادرشوهرم حالا ی بار مادرشوهرم ب شوهرم گفته اومدین خونه خودتون بچه دار شین سریع دخترم دو سالشه حالا امشب بدون مقدمه شوهرم میگه باید 4 یا 5 ماه بعد از اینکه بریم حامله شی من میخام گفتم قرار گذاشتیم دخترمون 4 یا 5 ساله شه بعد ولی گفت همینی ک من گفتم بااااید تو تعیین نمیکنی میگم چرا فرق کردی حرفتو عوض کردی تریپ مردسالاری میگیره هو میگه تو تصمیم گیرنده نیستی منم گفتم تا الان که واسه همه چیمون جفتمون تصمیم میگرفتیم حالا چی شده تا الانشم ک من انقد هواتو داشتم جوابم اینه پول حقوقم رفت خونه سازی و ماشین خرید میگه وظیفت بود خاهرتم داده بعدشم میگه ناراحتی برو بسلامت واقعا منی که از خیلی چیزام میزنم جوابم اینه میگم فردا میرم خونه بابم برنمیگردم میگه برو فقط میام بچمو میبینم واقعا دلم شکست گفت خب باشه برو یه زن دیگه بگیر من نیستم حذفم کن میگه پس حتمن واسه تو خبراییه این چندمین باریه ک تهمت میزنه دیگه خسته شدم دلم میخاد ولش کنم جدا شم تا اینکه یه عمر بسوزمو ب ساز مادرش برقصم .لطفا کمک وافعا علاقه ای ب ادامه دادن ندارم فقط از آبرو میترسم از حرف دورو آشنا مهریم 1014 تاست
شاید عصبی بوده یه چیزی گفته .مطمئن باش بعدا عذرخواهی میکنه .حالا برای بچه سرفرصت حرف خودتو رو کرسی مینشوندی .امشب که قرار نبود برای چیزی که انجام نشده غصه بخوری اوقات تلخی کنی