اصلا شخصیتش عوض می شه. انگار اصلا نمی شناسمش. توی خونه اغلب مهربون و عاشق پیشه. البته یه وقتهایی هم غرغرو و عصبی می شه. ولی خوب زود آروم می شه و از دلم در میاره. اما فقط وقتی خانواده ش رو می بینه، انگار غریبه می شه باهام. انگار اصلا منو نمی بینه. وجود ندارم. وقتی هم می خوام یه طوری توجهش رو جلب کنم بد ضایع می کنه منو.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
توخانوادش توجه ب همسر جا نیفتاده و اینو متاسفانه بد میدونن بخاطر همین اینجور مردا خودشونو پیش خانوادشون ی جور دیگ نشون میدن ک ی وقت نگن پسر ما مثلا زن ذلیله و فلان و بهمان