من سنتی ازدواج کردم از طریق معرف ولی خداروشکر عاشق شوهرمم
من وقتی مجرد بودم ۱۹ سالم بود همیشه از خدا میخواستم بیاد خوابم بعد یه شب خواب دیدم با پسر عمه مامانم عقد کردم خیلی مراسم تو خوابم واقعی بود یه هفته بعد خبرش رسید نامزدی کرده منو خواهرمم داشتیم خودمونو از همون روز اول واسه عروسی و فکر اینکه چی بپوشیم آماده میکردیم که یه روز از مامزدز نگذشته پسرعمه مامانم بهمش میزنه میگه من ازین دختر خوشم نمیاد . بعد تو همون حین منو تو یه اداره ای که اونم اونجا کار داشت دید و باهم حرف زدیم و این به دوستی ما کشیده شد و بعد چند وقت اومد خواستگاریم و خوابم به واقعیت تبدیل شد
من اصلا فکرشم نمیکردم..وقتی شنیدم ازم خواستگاری کردن خنده ام گرفت و مسخره کردم ولی بعدش افتادم تو دام عاشقیییییییی😂😂😂
نه چون من از ۱۷ سالگیم میشناختمش خیلی شیطون بود و حتی یکسری از دوستای خودم دوست داشتن باهاش دوست بشن فکرم نمیکردم بین اینا مخ منو بزنه ۲۰ سالم بود دوست شدیم
بچه منم ی مشکلی دارم برای همین اومدم اینجا ک بهم یاد بدین ی تاپیک بزنم مشکلمو بگم بعد حذفم کنید نمیدونم هرکاری ک میخواید فقط من میخوام مشورت کنم باهاتون.
نه...چون به شدت ازش بدم میومد نمیدونم چ شد یهویی
نه روز اول که معرفی شدم بهش تو دلم گفتم چقدر سیگار میکشه نکبت
بعدشم اینقدر با هم بد بودیم تو محل کار که من سر یک ماه استعفا دادم اومدم بیرون
من اونقدرازشوهرم متنفربودم که واقعا وقتی میدیدمش کهیر میزدم😂😂😂نمیدونم چیشد واقعا نمیدونم چیسد رسیدم به اینجا 🙄🙄🙄الان بچم ۱۰ماهشه😂😂😂😂
اطرافیان میگفن فلانی آخر شوهرت میشه باور نکردم ولی آخر شد شوهرم خخخخخخ
ن اصلا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
