برادر كوچيكم تازه ازدواج كرده با دوست دخترش اون زمان من ايران نبودم ٧ سالم باهم دوست بودن انقدر دختر ساده و خوب و خانومي بود البته من از تعريفهاي بقيه اين برداشتو داشتم تا اينكه الان اومدم از نزديك باهاش برخورد دارم يسري كارا ميكنه كه واقعا ناراحت ميشم و اصلا رفتارشو دوست ندارم مثلا اومده اسباب كشي كمك كنه خونه ما يه سرهمي تنككككككككك آبي كم رنگ زيرشم يه بلوز قرمزززززززز جيغ سينه هاشم انداخته بود جلوي همسر من خيلي ضايع بود ، بيرون مامانم ميگفت از وقتي عقد كردن از اين رو به اون رو شده مثلا ميره رسما تو بغل اون يكي داداشم باهاش شوخيهاي ناجور ميكنه جوري كه من خواهرشونم روم نميشه مامانمم خيلي ناراحته ولي واقعا نميدونيم چطور بهش بفهمونيم اينكاراش درست نيست ميشه لطفا نظر بدين چطور متوجه رفتارش كنيم كه ناراحت نشه نميخوام كدورت پيش بياد
جان مادر بعد از ۴ سال انتظار آمدی 😍خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس،بزرگترین نعمت و با شکوه ترین لحظات دانستنی.... خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ،بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم ....بگذار آرام باشم ...ب کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی ...فاش میگویم این حس را تاکنون لمس نکرده بودم ...اینگونه عاشقی کردن را خودت ب من آموختی...احساس خودت ب تمام بنده هایت ...آری حس مادری ام را میگویم