2733
2734

سلام.دوستان عیدتون مبارک.روز عیدی خیلی دلم گرفته.اصلا از زمین و زمون برام میباره.لطفا راهنمایی کنید.چون من اونقدر داغونم گ نمیتونم تصمیم درستی بگیرم.ی کم طولانی شد ببخشید.من هشت ساله ازدواج کردم سن خودم و همیرم بالاست یعنی بالای سی و پنج.از اولش همسرم مشکلاتی داشت از نظر روحی ب هم ریخته ووو اوایل فکر میکردم بخاطر مسکلات اقتصادی و شرایط خانواده منه(پدرو مادرم مسن بودن و من بچه اخر و کاراشون ب عهده من بود)خلاصه بعد دوسال و نیم عقد ک یک روزشم خوش نگذشت با ی جشن ساده و تقریبا هیچ خرجی اومدم خونه شوهرم.بچه ها بجز اوایل عقد ک همسرم سرمایه ش نقد بود بعدش ی جفت جورابم برام نخریده منم هم خرج خودم و در اوردم هم خیلی جاها ک گیر بوده کمکش کردم حتی بارها شده پول کفش و لباسش و از من گرفته ولی وای ب روزی ک بگم جاییم درد میکنه ی اعصاب حوردی راه میندازه ک ان سرش ناپیدا...نه اینکه پول بده یا باهام دکتر بیاد فقط میگه من حوصله مریضی و اه و ناله ندارم...اوایل ازدواج گفتم ما سنمون بالاست فکرت درباره بچه چیه سرم داد زد ما شرایط بچه دار شدن نداریم...منم گفتم خب راست میگه...ی بار ناخواسته باردار شدم اون شش هفته ک باردار بودم دیوانم کرد بس ک غر زد ب جونم ...تا اینکه قلب تشکیل نشد و سقط شد تا دو سال بعدش هیجی نگفتم گفتم باید خودش بچه بخواد ک نخواست ی بارم گولش زدم و باردار شدم ک اونم قلب تشکیل نشد اونجا ی دعوای بدی کردیم و من واقعا برا طلاق مصمم بودم ک اومد گریه زاری منم دلم سوخت بخشیدمش بعد اون سقط میگف بچه میخوام ولی دکتر ازمایش نوشت نرفت من پارسال شهریور ازمایش ذخیره تخمدان دادم1.6بودم کنی خیالم راحت بود تا بهمن باردار شدم ک بازم سقط شد بعد سقط سوم همسرم گیر داد ک مشکلت چیه همش سقط میشه...منم میخواستم برم دکتر اگه بگه همسرت ازمایش بده و همسرم نره دنبال ازمایش و درمان بکم جدا شیم ک دکترم اول برام ازمایش ذخیره نوشت ک با کمال ناباوری0.5شده ...دیشب سر ی موضوع الکی باهام قهر کرده دیگه حوصله ادا اصولاش و ندارم من ک تو این زندگی هیچ امیدی ندارم طلاق بگیرم حداقل ی نعر نیس ک مدام سرم غر بزنه...نه محبتی نه احترامی ن حمایتی...پس من اینجا چیم

من همان پنجره رو ب خیابان بودم /ک شبی بسته شد و رو ب کسی باز نشد

با شوهرت قشنگ حرف بزن قشنگاااااا

بعدم برین دنبال درمان

بعدم اگه خدا بخواد نینی


مهربان و ملایم باش، اجازه نده دنیا تو را زمخت و خشن نماید… به درد و رنج اجازه نده تو را بیزار نماید… به تلخی ها اجازه نده، شیرینی زندگیت را، از تو بربایند  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
با شوهرت قشنگ حرف بزن قشنگاااااا بعدم برین دنبال درمان بعدم اگه خدا بخواد نینی

مشکل همینه...اصلا اجازه حرف زدن نمیده یا داد میزنه یا میگه حوصله ندارم یا الکی میگه باشهههه ولش کن درست میشه اصلا جدی نیس هشت ساله سر هر موضوعی خواستم حرف بزنم یا دعوا شده با از سر باز کرده اصلا هیچ وقت حس نکردم شوهرمه کسی ک شریک زندگیمه ک بشینم باهاش دو کلمه حرف بزنم

من همان پنجره رو ب خیابان بودم /ک شبی بسته شد و رو ب کسی باز نشد

وقتی تو عقد خوب نبود چرا ازدواج کردی ؟

دوران عقد واسه همینه که همدیگه رو بشناسین 

الان هم باید شرایطت رو کامل بسنجی ببین بعد طلاق واقعا آرامشت رو به دست میاری از چاله درنیای بیفتی تو چاه 

حامی داری واسه این کار ؟

با حیوانات مهربون باشیم 🥰
2738
مشکل همینه...اصلا اجازه حرف زدن نمیده یا داد میزنه یا میگه حوصله ندارم یا الکی میگه باشهههه ولش کن د ...

خب گزینه دوم رو انتخاب کن

و البته این ی مشکل درونی داره که شما بی خبری و عامل بدخلقیش همونه

مهربان و ملایم باش، اجازه نده دنیا تو را زمخت و خشن نماید… به درد و رنج اجازه نده تو را بیزار نماید… به تلخی ها اجازه نده، شیرینی زندگیت را، از تو بربایند  
خب اگه شرایطت جوره واسه طلاق اقدام کن.....نمیدونم فحش و دست بزن هم داره؟

بد دهن هست ولی با من دعوا کردنی اجازه نمیدم بهم توهین کنه دیدم میخواد بد دهنی کنه میگم مراقب حرف زدنت باش ولی دست بزن نداره...ی سری کاراش دست خودش نیس مشکل داره ولی من ک دکتر نیستم خوبش کنم...بدترین دردم اینه ک حقی برای من قایل نیست

من همان پنجره رو ب خیابان بودم /ک شبی بسته شد و رو ب کسی باز نشد
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

نماز🥲

marisan | 40 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز