ببین بابای برکه میره با تجنگی حرف بزنه سر ساختمون
بعد تجنگی بهش میگه دخترت هرزس و اومده تو زندگی مرد زن دار
اونم عصبی میشه تجنگی رو هول میده .از ساختمون پرت میشه پایین و چشماش کور میشه
برکه هم با نقشه تجنگی و وکیلش یه امان نامه رو پر میکنه که خونه ی تجنگی رو ازش خریده و اجازه فروش نداره
بعد وکیل تجنگی ازش میخاد اون امان نامه رو پاره کنه و بیاد ملکو بفروشه
برکه هم همینکارو میکنه و خونه رو میفروشه
و بعدا متوجه میشه اون امان نامه ای که پاره کرده جعلی بوده والان متهم شده به خیانت در امانت
همینا باعث میشه که تن بده به ازدواج با نسار