2726
عنوان

خانما شما بگین تو این قصه کی مقصره!

| مشاهده متن کامل بحث + 1816 بازدید | 101 پست

لایک 

فروش انواع نقره جات ب قیمت عمده💎💍؛سفارشات نقره پذیرفته میشود.سفارشات برای کارهای بافتنی کودکان نیز همینطور.🧣👒۰۹۳۶۴۱۸۴۶۶۷ لطفا ب این شماره پیام دهید.برای اطلاعات بیشتر پیام دوستی بفرستین😊

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

دیگه یه روز پسره دلشو به دریا میزنه و قضیه رو با دختره مطرح میکنه و دختره هم بی هیچ حرف اضافه ای میرسه سر اصل مطلب و میگه اگر موردی هست با خانوادم صحبت کنین و اگر اونا رضایت دادن منو شما هم حرف بزنیم...پسره هم قبول میکنه و با خانوادش میان....ولی خب اون پسر  فقط به نظر پولدار میومد..پدر مادرش هردو روستایی و کشاورز بودن.

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2728

پدر دختره مخالف شدید این ازدواج بود ولی دختره از پسره خوشش اومده بود....پدر دختره خیلی سعی کرد نظر دخترش رو عوض کنه ولی دختره کوتاه بیا نبودو سراخر کار خودش رو کردو پدرو مادرش رو راضی کرد....ولی تازه این اول سختی بود..پسر یه دانشجو بود که پاره وقت کار میکرد و حقوقی نداشت....برای همین مجبور شدن یه عروسی کوچیک بگیرن و از همون عروسی مشکلات خودشون رو نشون میدادن..خانواده پسر روستایی و خانواده دختر شهری و پولدار تر ....اختلافی که سر کادو ها پیش اومد که با این که جمعیت خانواده پسره و فامیلاش  چند برابر فامیلای دختره بود ..نصف اونام کادو نیاورده بودن....

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

 خانواده پسره مذهبی تر بودن و فیلمبردار عروسی مرد بود...و عمه پسره میاد و با فیلمبردار دعوا میگیره....بزور با واسطه گری   ختم بخیرمیکنن....حتی یه جا رقص تانگو میشه و یه عده از زوج ها میان دوتایی میرقص و خانواده پسره اونا رو با انگشت نشون میدن و هر هر میخندن...پلاستیک اورده بودن و میوه های روی میزو شیرینی رو داخل پلاستیک میکردن و می بردن ....

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

هستین یا دارم واسه خودم میگم؟

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

عملا عروسی خراب شده بود و هردو عصبانی وارد زندگی مشترکشون شدن....پسره کار میکرد ولی خرج و مخارج نمی کشید....پسره فوق العاده مغرور بودو به هیچ وجه کمک پدر زنش هم قبول نمی کرد این میشه که دختره تصمیم می گیره مرخصی بگیره تا درس پسره تموم بشه و کار ثابت گیر بیاره باهمدیگه کار کنن....

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687