امشب به اصرار من چون شب عید بود گفتم همه خونه عمم هستن ماهم بریم ، خلاصه شوهرم قبول کرد و رفتیم ، ای کااااااااش نمیرفتیم ، اونجا همه چی خوب بود تا این که همه داشتن شوخی میکردن ، شوخی سر این موضوع بود که میگفتن فلانی اصالتا مال کجاس و اینا ، شوهر منم مال یکی از شهرستان های اطراف هستن اصالتا یعنی پدربزرگش و اینا ، من هم همینطور اصالتا مال یکی از شهرستان های اطراف ، این که میگم مال شهرستان یعنی جدمون اونجا بودن ، خلاصه داشتن باهم شوخی میکردن ، موقع شام شوهرم باهمه حرف میزد ، فقط با خانواده من بااااد کرده بود شدید ، طوری که ازش سوال پرسیدن خودشو زد به نشنیدن ، اومدیم تو ماشی بهش گفتم تو چرا یهو اینجوری شدی ؟! یهو گف شما حق ندارین به پدر من توهین کنین ، پدرش فوت شده ، منم گفتم خدا پدرتو رحمت کنه کی به پدر تو توهین کرده ؟ گف وقتی به اصالتم توهین میکنین یعنی دارین به پدرم توهین میکنین ، خلاصه من گفتم اصلا کسی به تو چیزی نگف ، اسم شهر زن داداشم خیلی شبیه شهر ایناس داداشم به شوخی به خانمش میگف وااای چه اشتباهی کردم با اینا وصلت کردم ، همه هم خندیدن حتی خانمش اونم باز شوخی میکرد ، مطمئنم این توحفه اشتباه شنیده ، حالا هم بهش میگم میگه نه تو داری فقط از خانوادت دفاع میکنی ، انقدر توهین کرد به خانوادم ، دم اومدن بهشون انقدر با حرص و بد نگاه میکرد به خیال خودش کسی نمیفهمه