میخوام قالی رو همدم تنهایبام کنم .میخوام غصم که میشه فقط گره بزنم .خودم شاغلم .تحصیلات دارم .از بعد دبیرستان رو پای خودم وایسادم یعنی چاره نداشتم .من لحظه لحظه عمرم همیشه یه دردی داشتم که نفسمو تنگ کنه .انگاری نیستم .انگاری بدنیا نیومده حق همه خورده بودم .ضعیف نبودم .محکم ایستادم اما بند بند وجودم ترک برداشته .آخهخیلی بیشتر از ظرفیتم دنیا رو دوشم بار گذاشته. تنهایی . درد بی کسی .بی یاوری .حسرت .نامردی . همه دردا رو برا من گذاشتن .آخه این انصافه؟؟؟؟؟