جاریم تازه عروسه ... دیشب خونه مادرشوهر بودیم خونواده ی جاری هم بودن بعد نمیدونم چم شده بود همش برام اتفاق میفتاد مثلا لیوان از دستم افتاد شکست اب داغ ریخت رو دستم بعد منم ب شوخی میخندیدم دو باری ب جاری گفتم تو چشمم زدی اینطور شدها چون باهم گثلا شوخی داریم بعد اونم برگشت پیش شوهرش گفت مگه قحطی ادمه ک تورو چشم بزنم ... بنظورتون شوخی بود یا نه ... من خیلی باهاش راحتم میترسم این راحتی کار دستم بده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.