سلام
بازار بودم بعد رفتم تو کفش فروشی اسپرت.. به محض وارد شدن چشمم به فروشنده افتاد که خیلی خوب بود
کفش ها رو نگا کردم قیمت هاش بالا بودن
یک میلیون و ...
گفت پا بزنید اگه خوشتون اومده
من نپوشیدم
خواستم برم گفت که کار جدید میاریم بعد گفتم پیج اینستگرام دارید؟
گفت آره این کارت...
رفتم خونه روزه بعدش فالوش کردم
اونم سریع قبول کرد
بعد سره صحبت باز شد
گفت تو هم خوشگلی هم خوش هیکل چرا ازدواج نکردی
گفتم خودم عجله نداشتم موقعیتش هم پیش نیومد
هر دومون سی و یک سالمونه
بعد روز بعدش گفت نمیای این سمت؟
الکی گفتم خواهرم نوبت دکتر داره اوکی شد میام
گفت می بینمت
سریع آماده شدم به خودم رسیدم
بعد رفتم اونجا ... ولی کلی خجالت میکشیدم
که متوجه شد..
یه پنج دقیقه موندم سریع رفتم....گفت دفعه قبلی دیدمت خوشم اومد ازت وقتی فالوم کردی خوشحال شدم.
بعد شب پیام فرستاد
یه استیکر بوس فرستاد
گفت دوست داشتم بوست کنم... همش به لبات نگا میکردم.. بعد یه عکس فرستاد که مرد و زن تو بغل هم درحال بوس بودن
بعد گفت دفعه بعدی باید لبت رو بوست کنم
من چیزی نگفتم
بعد گفت دلت نمیخواد
گفتم نه
گفت دلت چی میخواد؟
گفتم یه دوستی سالم
گفت این نا سالمه؟
گفتم آره
بعد گفت چه اشکال داره یکم خوش بگذرونیم‌با هم....دیگه تو این سن نیاز داری خوشی کنی
بعد گفت از خودت عکس بفرست
بعد دیگه شب بخیر گفتیم.
نمیدونم چرا در موردم فکر بد کرده..شاید چون خودم جلو رفتم
ولی دید که چقد خجالتیم😔
خیلی خیلی خوشم اومد ازش.... وقتی دیدمش بش نمیومد آدم منحرف باشه...
حدالقل چرا نمیذارن اول دوست بشیم بعدش یه حسی به وجود بیاد بعد بگن بوس..
نظرتون چیه
به نظرتون چون خودم دنبالش رفتم اینطوری گفته
