بعضیا خیلی راحت قضاوتم کردن ک چرا گریه کردی...
خب میدونین من چندوقته ک ازوضعیتم ناراضی ام ازین رفت وو امد بچه ها و از اسایش نداشتنم ب شوهرم اصرار میکنم ازینجا بریم اما میگفتش ن...دیشب همه چی جمع شده بود یجا و همه چی دست ب دست هم داد واقعا بیرون ریختم هرچی تو دلم بود....
فقط واقعا زمونه ی خوبی کردن ب هیچکس نیس ادما خیلی بد شدن...بهترین سالای زندگیم واسه خانم بچه نگه داشتم البته خریت ازخودم بود...تامام