ماممکن نبود بریم یه مهمونی برگردیم بابام یه موضوع بی اهمیت رو داستان نکنه یا مهمون که میومد و میرفت خیلی ریزبین و حساس حتی خاله زنک .
ما که نمیدونستیم مشکلش چیه الان من بعد ۴۰ سال فهمیدم وسواس فکری یاچیزی شبیه به این هست مشکلش
ببین یه راه نفوذ بابای من تعریف ازش هست باید کلا باهاش لجبازی نکنی بعدم خوبی هاش رو به روش بیاری یعنی مهربون و خوش اخلاق و در دسترس باشی ناراحتت کرد دیگه میری تو لک همین خودش براش تنبیه هست
البته حتما حتما از مشاورکمک بگیر
خدابهترین تقدیرش رو برات پیش بیاره