میگن حادثه یه بار اتفاق میوفته واسه همین همیشه مواظب بچتون باشید تنها جایی نره حتی مدرسه ولی من میگم حادثه زیاد اتفاق میوفته یه بار تبدیل به فاجعه میشه یه بارم بخیر میگذره ولی تا اخر عمر میشه خاطرش عذاب اوره. 

من که خیلییی برام پیش اومده از ازار کلامی بگیر تا اینکه طرف نزدیک بود منو بکشونه توی خونش تا بخیر گذشتن تصادف اونم میلی متری و ... . یه بارم یه دیوونه داشت خفم میکرد با اینکه جلو در خونه بودم بازی میکردم ولی تنها...تا چند ماه کسی توی پیاده رو از کنارم رد میشد میترسیدم. ان شالله باران شیخی پیدا میشه ولی تو رو خدا مواظب باشین ازار و اتفاق فقط جسمی نیست روحی و ذهنیم هست

دقیقا منم هر بار میرفتم خونه مادرجونم اینا اذیتم میکردن آخه تو محله خوبی نمیشستن بارها مورد آزار قرار گرفتم ک تو عالم بچگی حتی ترسیدم ب کسی بگم😔

😍😌متاهل وصدالبته متعهد هرآدمی باید یه باباطاهر تو زندگیش داشته باشه ک بهش بگه  گل سرخم چرا پژمرده حالی بیا قسمت کنیم دردی ک داری بیا قسمت کنیم بیشش بمن دِه ک تو کوچک دلی طاقت نداری😍😘🤗😇  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من یبار شیشه در خونمون افتاد رودستن نزدیک بود قطع بشه دستم خدابهم رحم کرد جاش هنوز هست خیلی رومخمه بعضی وقتا میگم برم تاتو بزنم سرجاش معلوم نباشه.یبار خواهرم شیشه جای ژل روپرت کرد زد توصورتم بخیه خورد باز جاش معلومه.یبارکتری پرابجوش بود در فر روباز کردم ازروگاز ابجوش ریخت روی رونم ولی این یکی جاش معلوم نیست😫 خلاصه خیلی بلاها سرم اومد که باید میمردم ولی نمردم 

میشه واسه حاجتم ازته دل صلوات بگین
2731

از ده دوازده تا پله سقوط کردم

فقط خاطره پروازش یادمه خیلی حال داد

هیچیم نشد

افراد سمی شما را دیوانه میکنند. آنها مهارت دارند، که شما را آزار دهند!               تنها رمز این است، که سر حرف خود بمانید و وقتی فردی قصد عبور از مرز شما را دارد ، بر خط قرمز های خود پافشاری کنید.

همه دخترا تجربه ازار دیدن از یسری بیشعور جنسی دارن

منم تو بچگی یه تصادف کردم که واقعا بخیر گذشت ولی صحنه هاشو تو ذهنم هس ک افتادم کنار جوب گیره سرم باز موهام باز شد تو جوب و صدای جیغ زنا🤕😔

من یبار شیشه در خونمون افتاد رودستن نزدیک بود قطع بشه دستم خدابهم رحم کرد جاش هنوز هست خیلی رومخمه ب ...

عزیزم😢

این دنیا اگه جای خوبی واسه زندگی کردن بود (اسم قبرستوناش بهشت نبود)😏😔

حالا ازنظر جنسی هم یادمه یه پسرخاله ای مامانم داشت من اونموقع خیلی بچه بودم ولی قشنگ توذهنمه منو چندبار اذیت کرد ازش میترسم حالا ازدواج کرده میخواد طلاق بگیره من چندبار ایام عید ک میومد بهم سلام کنه هردفه ب بهانه ای خودمو گم گور میکردم.کلا مامانم انگار مراقبم نبود خدایی من بزرگ شدم اه

میشه واسه حاجتم ازته دل صلوات بگین

کوچولوبودم شاید ۵ سالم بود یه همسایه داشتیم افغان بودن کلی بچه قدونیم قد داشت یه دخترم داشت همسن خودم همیشه بابچه های کوچه توکوچه بازی میکردیم اوناهم میومدن تا یه روز مثل هرروز سر یه ساعتی همه توکوچه جمع شدن دیدیم اون دخترافغان نیومده من رفتم در زدم باباش درو واکرد گفتم دخترت هستش؟گفت اره بیاداخل صداش کن گفتم نه خودت صداش کن گفت داره برنامه کودک میبینه خودت بیا ،،،منم خب بچه بودم و نادون رفتم داخل دیدم هیچکی خونه نیست یهوگفت بشین الان دخترم میادمن خواستم بیام بیرون منو نشوندگفت بشین الان میاد یهو دست زد به کش شلوارم من باتمام وجودم جیییییغ زدم دستشو کشید ولم کردم بلندشدم درو واکردم وباتمام وجود دو زدم رفتم خونه ،جریانو به مامانم گفتم مامانم چادر سرکرد باتمام خشمش رفت درخونشون در زد همینکه مردک درو واکرد وگفت سلام مامانم چنااااااان سیلی زدتوصورتش که سرش چرخید تااومدسرشوبالاکنه مامانم یکی دیگه هم زد اونورش،،پسرهمسایمونم داشت دم درماشینشومیشست تاصحنه رو دید بدون اینکه بدونه جریان چیه اومدوشروع کرد زدنه مردک،،،مثل سگ کتک خورد شبانه ازاون محل رفتن ک رفتن  

نمیترسم اگه گاهی دعامون بی اثر میشه،،،همیشه لحظه آخر خدا نزدیک‌تر میشه❤ 
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730