همسايه كناري ما يه زن و شوهر بودن كه يه دختر خوشگل كوچولوم داشتن اقاهه خيلي ادم باشخصيت و خوشتيپيه چندوقت يبار ميومد خونه برا خانومش گل و كادو مياورد مدام تفريح و گردش بودن و خيلي به زندگيش اهميت ميداد چندوقت پيش دركمال ناباوري كل مجتمع كه جز رفتار خوب و عاشقانه چيزي نديده بودن دعواهاشون شروع شد فهميديم خانمه خيانت كرده حتي وقتي دخترش مهد بوده اون اقارو مياورده خونه از هم جداشدن الان اقاهه رو ميبينم دلم ريش ميشه هميشه بهترين لباسارو ميپوشيد بوي عطرش كل اسانسورو ميگرفت ديروز ديدمش همه ريشش اومده بود نامرتب و شلخته اصلا انگاراون ادم سابق نيست افسردگي گرفته خانومه هم رفت با عشقش
هميشه داستان خيانت اقايونه تو ني ني سايت نميدونم اين خانوم تو زندگيش چي كم داشت كه قيد همه چي و زدو رفت
من هميشه فكر ميكنم كه ما فقط همسر اون اقا نيستيم دختر پدر و خانواده خودمونم هستيم و نبايد با ابروي خانوادمون بازي كنيم هيچ انساني ارزن بي ابرويي رو نداره